برتراند راسل و “مشکل چین”

Uبعد از رسیدن در سال 1920 در چین، برتراند راسل، فیلسوف بریتانیایی، از استقبالی که از او شد، غافلگیر شد. او در نامه ای به یکی از جاه طلبان نوشت: «آنها از من به عنوان کنفوسیوس دوم استقبال می کنند و از من دعوت می کنند که دقیقاً به آنها بگویم که با کشورشان چه کار می کنند. “این یک مسئولیت وحشتناک است.”

به این داستان گوش کن
از صدا و پادکست بیشتر لذت ببرید iOS یا اندروید.

مرورگر شما پشتیبانی نمی کند

با این حال، راسل این چالش را پذیرفت. پس از اقامتی نزدیک به ده ماه، به انگلستان بازگشت و در سال 1922 کتابی به نام «مشکل چین» منتشر کرد. این یک قرن بعد همچنان مرتبط باقی می‌ماند و حکمت کافی برای جبران خطاهای گاه به گاه آن به حماقت ارائه می‌دهد.

مشاهدات راسل گاه پیش بینی می شود. او به عنوان مثال توضیح داد که چگونه “فوری ترین مشکل در روابط چین با قدرت های خارجی، تجاوز ژاپن است.” او همچنین خاطرنشان کرد که بلشویک های روسیه از “همدردی مشتاقانه دانشجویان جوان چینی” برخوردار بودند و ممکن است جذابیت بیشتری پیدا کنند.

یکی از جوانانی که راسل در طول اقامتش با او ملاقات کرد مائو تسه تونگ بود. نام رهبر آینده کمونیست در کتاب نیامده است. اما راسل اعلام کرد که «اصلاح‌طلب قوی و دارای مهارت ادبی می‌تواند اکثریت بزرگ چین جوان را با خود همراه کند».

راسل فکر می‌کرد که چین با تأکید کنفوسیوس بر فرزندسالاری، که به گفته او منجر به فساد شده و «از رشد روحیه عمومی جلوگیری می‌کند» عقب مانده است. او پیش‌بینی می‌کرد که بخش نساجی چین پررونق باشد، با پتانسیل «به بزرگی لنکاوی». او فکر می کرد که تماس با غرب به توسعه صنعتی چین کمک می کند، که او انتظار داشت «در چند دهه آینده به سرعت ادامه یابد». اما او به چین هشدار داد که “توسعه باید توسط چینی ها کنترل شود نه توسط کشورهای خارجی.”

منتقدان راسل را به خاطر ناکامی در گذراندن زمان زیادی در حومه شهر و نگه داشتن چین با استانداردهای متفاوت از کشورهای دیگر، سرزنش می کنند. برخی از مشاهدات او عجیب هستند، مانند توصیف او از شانگهای به عنوان “شهری وسیع به اندازه گلاسکو”. برخی دیگر ارزش انزجار دارند، مانند نگاه او به چینی‌ها به‌عنوان «مهربان، شهرنشین، که فقط به دنبال عدالت و آزادی هستند». او نوشت، در مقایسه با “نژادهای سفیدپوست”، آنها “میل کمتری دارند… به استبداد بر دیگران.” تبتی ها و اویغورها ممکن است اختلاف نظر داشته باشند.

فکر نمی کنم در مورد چین بنویسم. راسل قبل از تغییر عقیده در مکاتبه اظهار داشت: این کشور پیچیده ای است، با تمدن قدیمی. او در نامه های خود اغلب مانند یک بدگو به نظر می رسد. به عنوان مثال، در یکی از آنها چین را «فاسد و پوسیده، مانند امپراتوری روم متاخر» توصیف می کند. او همچنین می‌گوید که «بیشتر دانش‌آموزان احمق و ترسو هستند»، در حالی که در کتاب آنها را «توانا و فوق‌العاده مشتاق» می‌خواند.

“مشکل چین” به طور گسترده در این کشور خوانده شد و به دلیل ارزیابی مثبت آن مورد تحسین قرار گرفت. راسل معتقد بود که چین با منابع، جمعیت و روحیه میهن پرستانه خود می تواند به “بزرگترین قدرت جهان بعد از ایالات متحده” تبدیل شود. اما او همچنین هشدار داد: «خطر میهن‌پرستی این است که به محض اینکه به اندازه کافی برای دفاع موفق ثابت شد، می‌تواند به تهاجم خارجی روی آورد.»

مشترکین می توانند در درام تاور، خبرنامه هفتگی جدید ما ثبت نام کنند تا بفهمند جهان از چین چه می سازد—و چین از جهان چه می سازد.