سVETLANA TIKHANOVSKAYA، یک معلم سابق و یک مادر دو فرزند ، تاریخ نویسی را انتخاب نکرده است. اما تاریخ او را برای یک نقش اصلی انتخاب کرده است. علی رغم کمبود تجربه سیاسی ، وی تلاش کرده است تا برای تبدیل بلاروس از جمهوری مطیع شوروی سابق به کشوری آزاد و واقعاً مستقل ، شخصیت خود را تغییر دهد. رهبران دموکراسی های ثروتمند از وی به عنوان رئیس جمهور منتخب استقبال می کنند. مردم خودش از کلمات ساده و آرام او راحتی می گیرند. الكساندر لوكاشنكو ، دیكتاتور پر از اسلحه كه در 26 سال گذشته بلاروس را اداره كرده است ، از او ترس آنقدر دارد كه پس از پیروزی وی (احتمالاً) در انتخابات ریاست جمهوری در ماه آگوست ، وی را مجبور به خارج شدن از كشور كند.
قرار نبود این اتفاق بیفتد. همه چالشگران اصلی ، از جمله شوهر خانم تیخانوفسایا ، در زندان بودند. نظرسنجی ممنوع شد. رسانه ها و دستگاه های امنیتی کاملاً تحت کنترل فرد قدرتمند بودند. آقای لوكاشنكو به یك زن خانه دار زبون بسته و بدون ذوق قدرت اجازه داد نامزدی خود را ثبت كند ، فقط برای نشان دادن بی فایده بودن مخالفت ها.
اما در تاریخ 9 اوت مردم بلاروس که از رفتار با آنها مانند گاو خسته شده بودند ، به خانم تیخانوفسکایا رای دادند که تنها تعهد وی آزادی زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه در عرض شش ماه بود. وقتی آقای لوكاشنكو خود را برنده اعلام كرد ، با 80٪ آرا ، آنها به خیابانها ریختند. دیکتاتور احمق های خود را فرستاد تا آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند ، درست مانند آنچه در سال 2006 و 2010 انجام داده بود.
اما این بار این خشونت چنان شدید بود که به جای پاکسازی خیابان ها از معترضین ، یک قیام ملی را منفجر کرد. متحجر ، آقای لوكاشنكو خانم تیخانوفسكایا را به گروگان گرفت و مجبور كرد كه بیانیه ای را در محكومیت اعتراضات قبل از رانده شدن از كشور بخواند. اما این تاکتیک نیز شکست خورده است.
گوش دادن در: پادکست های اپل | Spotify | گوگل | بخیه | TuneIn
او می گوید: “وقتی به اینجا رسیدم ، ناامید شده و آماده تسلیم شدم.” اقتصاد دان در مصاحبه ای در ویلنیوس ، پایتخت همسایه لیتوانی. “من احساس خیانت می کردم و وقتی دیدم مردم نیمه جان از بازداشت بیرون می آیند ، احساس گناه می کنم.” اما به جای سرزنش ، او از بلاروسی ها حمایت و دلسوزی کرد. او می گفت: “وقتی روز بعد مردم دوباره بیرون آمدند ، بعد از همه اتفاقات ، من می دانستم كه نمی توانم جلوی آن را بگیرم.” و بنابراین ، پس از سه روز ناامیدی ، وی درخواست جدید خود را به ملت ثبت كرد و خواستار ادامه اعتراضات شد.
خانم تیخانوفسکایا که در بلاروس تحت کنترل شدید آقای لوکاشنکو بزرگ شده بود ، علاقه چندانی به سیاست یا تاریخ این کشور ، نمادها یا حتی زبان آن نداشت. او می گوید: “من در تابستان وقتی به دیدن پدربزرگ و مادربزرگم در این کشور می رفتم بلاروسی صحبت می کردم.” او هرگز با انتخابات زحمت نمی کشید و از یک جنبش احیاگر ملی که در زیر نخبگان هنری و فکری کشور جوش می زد بی اطلاع بود. او نمی توانست تصور کند که اعضای آن حلقه ، از جمله فراناک ویاکورکا ، روزنامه نگار و یکی از ایده پردازان اصلی جنبش ، مشاور راست دست او شوند.
بر خلاف آنها ، او توسط پرچم قرمز و سفید جمهوری بلاروس با عمر کوتاه 1918 ورزش نکرد ، که به طور خلاصه بعنوان پرچمدار ملی بلاروس پس از اتحاد جماهیر شوروی بازخوانی شد ، اما پس از سه سال توسط آقای لوکاشنکو مچاله شد. وی در عوض زیر پرچم سبز و قرمز اصلاح شده گرفته شده از بلاروس مربوط به دوران اتحاد جماهیر شوروی که آقای لوکاشنکو آورد ، زندگی می کرد. پیروزی اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم مهمترین جشن ملی است. او می گوید: “بلاروس برای من یک منطقه جغرافیایی در داخل اتحاد جماهیر شوروی سابق بود.”
سالها آقای لوكاشنكو ، كه در بین رهبران پس از اتحاد جماهیر شوروی تقریباً بی نظیر بود ، بیش از آنكه هویت بلاروسی داشته باشد ، هویت شوروی را پرورش داد ، به این امید كه ممكن است سلطنت امپراتوری بازسازی شده روسیه و بلاروس را بدست آورد. این امید با ظهور ولادیمیر پوتین به عنوان رهبر قدرتمند روسیه پس از سال 1999 از بین رفت. و الحاق آقای پوتین به کریمه در سال 2014 آقای لوکاشنکو را عصبی کرد. او در عوض آمد تا خود را به عنوان حافظ حاکمیت کشور در برابر روسیه تصور کند.
اما با این کار ، او وارد یک فضای ناآشنا شد ، در حال حاضر توسط ملی گرایان مسلح به رسانه های اجتماعی ، فن آوری مدرن ، تاریخ و ایده ها اشغال شده است. بین آنها کانال های غیرقابل کنترل شبکه های اجتماعی تلگرام ساخته اند که 3 میلیون نفر ، یعنی نیمی از جمعیت بزرگسال بلاروس را به هم پیوند می دهد. آقای لوکاشنکو سوخت کافی برای حرکت آنها فراهم کرد. انکار مسخره او از بیماری همه گیر ویروس کرونا ، جامعه مدنی را بسیج کرد. تقلب آشکار در انتخابات او ، یک انتخابات عادی را به مبارزه برای رهایی ملی تبدیل کرد. خانم تیخانوفسکایا ، یک زن معمولی بلاروسی ، چهره یک جنبش توده ای شد.
معترضین فاقد حاشیه رادیکال بودند. اواخر ماه اوت ، هنگامی که هزاران نفر بازداشتگاهی را محاصره کردند ، در آنجا مردم را شکنجه ، تجاوز و ضرب و شتم کردند تا صدای فریاد آنها در بیرون شنیده شود ، یک فرصت عالی به وجود آمد. اما در لحظه حساس ، از ناکجاآباد ، چند صد “داوطلب” مرموز آمدند که یک زنجیره انسانی تشکیل دادند و از “معترضین” معترض خود خواستند که به زندان حمله نکنند. بنابراین طوفان باستیل بلاروس هرگز اتفاق نیفتاد.
https://www.youtube.com/watch؟v=_IuE5iPyMnI
از آن زمان ، آقای لوكاشنكو توانسته است كنترل خود را بدست آورد و معترضان را از مركز شهر تحت فشار قرار دهد. آنها به حیاط ها و مناطق مسکونی عقب نشینی کرده اند ، جایی که نظارت و کنترل اعتراضات سخت تر است. آقای لوکاشنکو امیدوار است که معترضین را فرسوده کند. اما نظرسنجی اخیر انجام شده توسط جامعه شناسان مستقر در ورشو نشان می دهد که 84٪ از معترضین آماده هستند تا زمانی که آقای لوکاشنکو از بین برود ادامه دهند. كرملین كه تاكنون از نظر سیاسی و اقتصادی از آقای لوكاشنكو حمایت كرده است ، از این موضوع آگاه است و وی را برای شروع آمادگی برای انتقال ، بر اساس قانون اساسی جدید ، محكوم می كند.
آقای لوکاشنکو ممکن است کمی بیشتر به قدرت بچسبد. اما پرچم قرمز و سفید کنار گذاشته نخواهد شد. “من به بلاروسی بودن خود افتخار می کنم. ما یک کشور مستقل در میانه اروپا هستیم. آمادگی ما برای ایستادن در برابر یکدیگر ، چیزی است که ما را به یک ملت تبدیل می کند. “می گوید خانم تیخانوفسکایا. داستان او مطمئناً تمام نشده است. ■
این مقاله در بخش چاپ اروپا با عنوان “یک کشور جدید برای تولد تلاش می کند” منتشر شد