مرورگر شما پشتیبانی نمی کند
نامه ها از طریق ایمیل به [email protected]
بالا و پایین بودن دارو
شما از قانونی شدن کوکائین حمایت می کنید («قانونی کردن آن»، 15 اکتبر). در مورد اثرات این ماده بر مغز اطلاعات زیادی وجود دارد. کوکائین به طور مصنوعی نورونهای خاصی را در مدار مغزی به نام «سیستم پاداش» تحریک میکند، که رفتار را به سمت محرکهایی هدایت میکند که برای بقا بسیار مهم هستند، مانند غذا، رابطه جنسی و تعاملات اجتماعی و دور از موارد ناخوشایند و خطرناک. تلاش برای یافتن درمانی برای اعتیاد به دلیل کمبود تلاش یا منابع با شکست مواجه نشده است، بلکه به این دلیل که مشکل بسیار سختی است. هر گونه مداخله دارویی با فرآیندهای مغزی که بر این رفتارهای اساسی انسان حاکم است، دخالت می کند.
این ایده که پساندازهای حاصل از کاهش جنگ با مواد مخدر میتواند برای یافتن درمانی برای اعتیاد استفاده شود، بنابراین آسیبهای اجتماعی ناشی از استفاده گستردهتر احتمالی کوکائین را کاهش میدهد، ممکن است کارساز نباشد و خطرناک باشد.
آنجلو بیفون
استاد تصویربرداری عصبی
دانشگاه تورین
بهعنوان فردی که مدتها از پرونده بازار تنظیمشده کوکائین حمایت کردهام، بر اساس تجربه شخصیام از هزینههای جنگ علیه مواد مخدر در کلمبیا در زمان پابلو اسکوبار، از بازگشایی این موضوع از صمیم قلب استقبال میکنم. بسیار ناراحت کننده است که از آن زمان عرضه کوکائین به شدت افزایش یافته و خشونت مرتبط با آن به طور گسترده تری در منطقه گسترش یافته است. این یک شکست سیاست تاسف بار است.
همانطور که شما می گویید، چشم انداز سیاسی دستیابی به تغییر در کشورهای مصرف کننده مواد مخدر، علیرغم آسیبی که تجارت کنترل نشده کوکائین در آنجا نیز وارد می کند، هنوز ضعیف به نظر می رسد. با این حال، حمایت آشکار گوستاوو پترو، رئیس جمهور کلمبیا و دولت پرو از اصلاحات، آن را دوباره در دستور کار قرار می دهد. این که کشت کوکا یکی از دلایل جنگل زدایی در آمازون است باید به تمرکز ذهن در جامعه بین المللی کمک کند.
ممنوعیت کلی استفاده تفریحی از مواد مخدر در سازمان ملل متحد کنوانسیون ها به طور فزاینده ای زیر سوال رفته است، به ویژه به دلیل قانونی شدن حشیش در 19 ایالت ایالات متحده (کشوری که مسئول اصلی کنوانسیون ها و اجرای آنها بود) و کانادا و اروگوئه و همچنین غیرقانونی کردن همه مواد مخدر در کشور پرتغال.
سر کیث موریس
سفیر بریتانیا در کلمبیا، 1990-1994
لندن
مهمانی او بود
توصیف شما از لیز تراس به عنوان عامل اصلی مرگ او غیرمنصفانه بود (“بانوی کوه یخ”، 15 اکتبر). در واقع، خانم تراس اوج 12 سال سیاستهای اقتصادی و اجتماعی محافظهکاران در بریتانیا را نشان میدهد که تحقیقات آکادمیک خوب نشان میدهد که منجر به افزایش نابرابری درآمد، بهرهوری پایین و خدمات عمومی ضعیف شده است. نتیجه یک قرارداد اجتماعی رو به زوال، تفرقه سیاسی و یک اقتصاد کند است. برگزیت را به این ترکیب سمی اضافه کنید و به افول طولانی مدت خواهید رسید.
کسانی که جذب رهبری چنین حزبی می شوند اغلب نیازمندان روشنفکری هستند که ناشی از گرسنگی اغراق آمیز برای انباشت ثروت شخصی با نگرانی اندک برای رفاه جمعی جامعه در کل است. ناکامی بریتانیا را باید همانطور که هست دید: شکست نئولیبرالیسم آزاد و اقتصاد ضعیف.
جوزف اینگرام
همکار
موسسه امور جهانی کانادا
کلگری
در واقع به ندرت پیش میآید که یک کاربرد کاملاً جدید و قابل اجرا از زبان انگلیسی در یک لحظه واقعی بهطور کامل شکل گرفته باشد. در مورد خانم تراس، جانسون باید با افتخار از اینکه ارگان شایسته شما تضمین کرده است که برای همیشه حداقل محدودیت برای هر سیاستمداری وجود دارد، ابراز غرور کند.
در جهان باید ملاقات کند این است که یک سر کاهو زنده بماند.
مایکل رویس
تورنتو
در آینده شاید بچه های مدرسه ای بریتانیا سرنوشت پنج نخست وزیر محافظه کار از سال 2010 را با یک کلمه به یاد بیاورند، مشابه همان چیزی که ما از شش همسر هنری هشتم یاد می کنیم. برای چهار مورد اول این خواهد بود: برگزیت، عقب نشینی، مهمانی و کوه یخی. خواهیم دید که آیا Rishi Sunak به عنوان “زنده ماند” شناخته می شود یا خیر.
استفان سیلویا
بتسدا، مریلند

چه چیزی در پاپ اصلی است؟
بله، یک نوجوان در نیویورک ممکن است «به احتمال زیاد به حرفهایش گوش کند کآهنگ های پاپ و آفروبیتز…به عنوان هیپ هاپ آمریکایی» («چگونه فرهنگ پاپ چند قطبی شد»، 8 اکتبر). اما نقاط مبدأ مختلف در مقایسه با یکسانی بسیار زیاد محتوا چه اهمیتی دارند؟ این نشان دهنده یکی از نشانه های پیروزی فرهنگی دوران پس از جنگ جهانی دوم است که نوجوانان را به تنها مخاطب فرهنگی پاپ تبدیل کرد. همان گنگ کردن، همان فقیرسازی ریتمیک و هارمونیک در موسیقی پاپ همه جا. تفاوتهای باقیمانده صرفاً یادداشتهای لطف هستند، مزاحمتهای عجیب و غریب، هیچ چیز اساسی.
هیلاری هینزمن
نیویورک

بیش از حد دارو
آگاهی عمومی به آهستگی در حال فراگیر شدن است که نشانهای از ترویج داروهای ضد افسردگی در صنعت داروسازی است («بیماران را آزاد کنید»، 22 اکتبر). فواید محدود داروهای ضد افسردگی از دهه 1990 شناخته شده است. به یاد میآورم که با یک همکار روانپزشک درباره نتایج یک متاآنالیز آماری کارآزماییهای کنترلشده پروزاک در مقابل دارونما در دهه 1990 بحث میکردم که فایده کمی از این دارو در کاهش افسردگی نشان میداد. همکار من پاسخ داد که او «آن نوع مطالعه را باور نمیکند»، که نظر جالبی در مورد سوگیری تفسیری است، زیرا او به برخی از مطالعات فردی که دادههایی را برای فراتحلیل ارائه میدهند، اعتقاد داشت.
پاسخ همکار من مشکل اساسی با پزشکانی را نشان میدهد که بیشتر بر قضاوت شخصی خود تکیه میکنند تا نتایج تحقیقات علمی درست. بالاخره آن افراد جاه طلبی که مدرک پزشکی یا پساعتDاین کار را نه فقط برای پول، بلکه برای این که خود را متخصص در این زمینه بدانند، انجام می دهند.
این فقط مشوق های مالی نیست که باعث ترویج درمان های ناکارآمد می شود، بلکه تمایل قابل درک پزشکان برای استفاده از تخصص خاص خود در درمان بیماران است. و، به عنوان بیمار، بیشتر ما به جای بهترین درمان علمی، “بهترین” پزشک یا درمانگر را می خواهیم. پیشرفت در درمان بیماریهای روانی فرآیندی آهسته و دشوار با سفرهای زیادی به بنبست است. به مصرف کنندگان مراقبت های بهداشتی توصیه می شود که نگرش خریدار مراقب باشند.
ویلیام کخ
استاد بازنشسته بالینی
دانشکده پزشکی دانشگاه بریتیش کلمبیا
کلونا، کانادا

انسان های غیر فعال
یک پروفسور انسانشناسی تکاملی متعجب است که چرا انسانهای دوران پارینه سنگی با رژیم غذایی بسیار مشابه ما، بسیار لاغرتر از امروز بودند (“Ham Fisted”، 15 اکتبر). با دانستن هیچ چیز در مورد مردم شناسی یا رژیم غذایی، می توانم پیشنهاد کنم سرنخ در نام آن است؟ ما به آن انسانها «شکارچی-جمعآور» میگوییم، نه «بازیکنهای خوابیده» یا «بازتوییتکنندههای پراکنده».
آلن ودریل
ویموت، دورست