نامه ها از طریق ایمیل به [email protected]
سیاست در سوئد
در مقاله شما درباره وضعیت سیاسی سوئد («نه زندگی لوفون»، 26 ژوئن) متوجه یک تصور اشتباه مهم شدم. شما اظهار داشتید که توافق ژانویه که به تشکیل دولت سوسیال دموکرات-سبز اجازه داد، نه تنها با حزب لیبرال مرکز خودم، بلکه با حزب چپ کمونیست سابق نیز مذاکره شد. قاطعانه اینطور نبود. هدف این توافق حذف احزاب افراطی راست و چپ و در عین حال آغاز اصلاحات ساختاری عمده، به ویژه در بازار کار بود. من یکی از سیاستمدارانی بودم که در مورد این توافق با نخست وزیر مذاکره کردم، از جمله بند صراحتاً منع نفوذ برای حزب چپ.
چیزی که ما پیشبینی نمیکردیم این بود که افراطها بعداً متحد شوند، حزب چپ به طرح عدم اعتماد دموکراتهای سوئد پوپولیستی و بیگانههراسی به استفان لوفون رأی داد و سوئد را وارد یک بحران سیاسی کرد. حزب مرکز اکنون تنها نیروی سیاسی باقی مانده در راست میانه لیبرال است که با نفوذ مستقیم دموکرات های سوئد بر دولت ما مخالفت می کند.
مارتین آدهل
حزب مرکز نماینده مجلس و مذاکره کننده توافق ژانویه
استکهلم
کلیسا و دولت
با توجه به نحوه استفاده از مذهب کاتولیک جو بایدن در انظار عمومی، چرا اینقدر تعجب آور است که بسیاری از اسقف ها احساس می کنند ناچارند مخالفت خود را با حمایت او از سقط جنین نشان دهند، رویه ای که کلیسا آن را به ویژه شنیع می داند («بایدن و اسقف ها، 26 ژوئن)؟
کاتولیک فضای معینی را برای داشتن وجدان خوب فراهم می کند. اما وجدان شما نمی تواند به شما بگوید، چه رسد به اینکه علناً به تمام جهان پیشنهاد کند که چیزی که مرجع کلیسا به صراحت آن را ممنوع می کند در واقع مشکلی ندارد. اگر برخی از دموکراتهای برجسته چیزی را بهطور آشکار و غیرقابل تطبیق با هسته اصلی دموکراتها در بوق و کرنا کنند، آیا اگر آقای بایدن و دیگر رهبران حزب علناً سوابق را تصحیح کنند و احتمالاً آن فرد را تحریم کنند، شوکه میشویم؟
دنیل برندل
اسکندریه، ویرجینیا
اسلحه و قانون اساسی
بررسی شما از کتاب کارول اندرسون در مورد متمم دوم، در بحث درباره نظریه عجیب او که برای کمک به جنوب برای اجرای برده داری طراحی شده بود، بسیار مهربان بود («استاندارد دوگانه»، 12 ژوئن). چنین دیدگاهی آشکارا نقش مهمی را که شبه نظامیان ما در جنگ فرانسه و هند و انقلاب آمریکا ایفا کردند، که هر دو پیش از تدوین قانون اساسی بودند، نادیده می گیرد.
همچنین نظرات رهبران آفریقایی-آمریکایی مانند فردریک داگلاس را نادیده می گیرد که کلمات زیر را برای تشویق مردان سیاه پوست به نام نویسی در ارتش اتحادیه نوشت:
در دستان شما این تفنگ به معنای آزادی است، و اگر حقوق قانونی شما در پایان این جنگ انکار شود… برادران شما در امان هستند در حالی که شما قانون اساسی دارید که حق شما را برای نگهداری و حمل سلاح اعلام می کند.
شکی در مورد موضع داگلاس در مورد این موضوع وجود ندارد.
جان دیرلام
ولزلی، ماساچوست
بازنشستگی دولتی سفارشی
درست است که حقوق بازنشستگی ایالتی در بریتانیا ممکن است در سال آینده به میزان غیرمعمولی افزایش یابد، به لطف ابهامات آماری («مشکل سه گانه»، 26 ژوئن). برخی ممکن است بگویند که باید این اتفاق بیفتد، به ویژه با توجه به سطح پایین بازنشستگی عمومی بریتانیا در مقایسه با سایر کشورها، اما مقرون به صرفه بودن یک مسئله است. همانطور که اشاره کردید، برنامه عقب انداختن سن بازنشستگی دولتی، که می تواند تا سال 2050 به 69 سال برسد، هزینه را کاهش می دهد. اما این رویکرد همچنین تأثیر نامتناسبی بر افرادی با امید به زندگی پایینتر دارد که بیشتر تحت تأثیر از دست دادن پرداختهای اولیه قرار میگیرند.
بهجای تأخیر یکسان، باید پنجره بازنشستگی دولتی را معرفی کنیم، سیستم جدیدی که امکان دسترسی افراد به سطحی از حقوق بازنشستگی دولتی را از سال 65 حفظ میکند، با مشوقهایی برای دیگران که بعداً آن را دریافت کنند.
راج مودی
رئیس بازنشستگی
PwC
لندن
همیشه یک بلژیک وجود خواهد داشت
چهل سال پیش اقتصاد دان پیش بینی کرد که بلژیک دوام زیادی نخواهد داشت (بررسی بلژیک، “غیرطبیعی ترین کشور”، 19 ژانویه 1980). اکنون ادعا می کند که بلژیک یک کشور شکست خورده است و “از برخی جهات، جدایی قبلاً اتفاق افتاده است” (شارلمانی، 26 ژوئن). میتوانستید توجه داشته باشید که بیشتر تصمیمها و قوانین در سطح فدرال اتخاذ میشوند و نه در مناطق، و سیستم قضایی در سطح ملی (بیشتر از بریتانیایی) یکپارچه است. نگاهی به قانون اساسی بلژیک آموزنده بود.
بر اساس نظرسنجی های اخیر، اکثریت قاطع شهروندان در سه بخش اصلی کشور ایده جدایی را رد می کنند. مسلماً، ساختار دولت گران و پیچیده است، اما یک شهروند زیرک، مانند اکثر بلژیکی ها، قادر به درک عملکرد مؤسسات است. علاوه بر این، کنترل و تعادل در دولت برای پناهندگان بسیار جذاب بوده است. آنها برای 199 روز بارانی در سال (ایرلند 225 روز دارد)، آبجو، شکلات یا سیب زمینی سرخ کرده، یا حتی برای رفاه غیرقابل انکار کشور نیامده اند، بلکه برای یافتن پناهگاهی امن در یک کشور بردبار و مورد اعتماد آمده اند. دولت دموکراتیک بسیاری از آنها در دوران تبعید خود در بلژیک خانه پیدا کرده اند.
ایوان وروگستریت
قاضی سابق دادگاه عالی بلژیک
بروکسل
“ذن بلژیکی” واقعی در مورد بی تفاوتی خاکستری نیست، بلکه در مورد انتخاب فعالانه برای نداشتن نظر است. اینها دو چیز متفاوت هستند. کشوری را تصور کنید که اگر نمی خواهید عجیب به نظر برسید، باید در مورد همه چیز نظر داشته باشید. Abracadabra: برگزیت.
خفاش وینسنت
آنتورپ
شارلمانی بلژیک را کشوری خاکستری، پوچ و به شدت بوروکراتیک معرفی کرد. به عنوان یک شهروند بلژیکی که در بریتانیا زندگی میکنم، میتوانم تأیید کنم که «بلژیک» به مقابله با آب و هوای خاکستری، سیاستهای پوچ و بوروکراسی در این طرف کانال کمک میکند.
دیمین وان پویولده
گلاسکو
شارلمانی به عنوان یک پناهنده سوری ضد ملی گرا در بلژیک به من فهماند که از صمیم قلب مشتاق هستم که شهروند چنین کشور شکست خورده ای موفق شوم. گویاترین منتقدان فرهنگ بلژیکی خود بلژیکی ها هستند. عجیب است که شاهد هیجان بلژیکی ها برای کار با فرانسوی ها یا هلندی ها به جای خودشان باشیم.
با این حال، فلاندری ها و والون ها هرگز به اندازه زمانی که فرانسه در مسابقات اخیر فوتبال یورو به سوئیس باخت (حتی زمانی که بلژیک پرتغال را شکست داد) متحد نبودند. آنها فرانسوی ها را هم در هلندی و هم به فرانسوی طعنه می زدند.
الکساندر الجیگر
گنت
بلژیک همچنین تنها کشوری است که یک سیاستمدار می تواند به اشتباه سرود ملی اشتباهی را جلوی دوربین های تلویزیون بخواند و بدون توجه به مدت کوتاهی پس از آن نخست وزیر شود. این اتفاق برای ایو لترم، نخستوزیر دائمی بین سالهای 2008 تا 2011 رخ داد، که در روز ملی بلژیک در سال 2007 توسط یک خبرنگار تشویق شد تا ثابت کند که سرود را میشناسد. او La Marseillaise فرانسوی را خواند.
مارکوس هفلیگر
برن، سوئیس